اندیشه نخستین بیدارگران اسلامی (سیدجمال الدین اسدآبادی و شیخ محمد عبده)
نویسنده: فردین محمدی کارشناس ارشد جامعه¬شناسی – سنندج «به سفارش پایگاه اطلاع رسانی مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور»
به جرئت می توان اذعان نمود، اساسی¬ترین عنصر در تحقق بیداری اسلامی، نخبگان فرهنگی و سیاسی مسلمان می¬باشند، زیرا درک حرکت¬های دقیق سیاسی و فرهنگی غرب و هدف¬گذاری¬های آینده¬ی آن¬ها جز از طریق چشمان تیزبین اندیشه¬ها ـ که در نخبگان جوامع تبلور یافته است ـ امکان¬پذیر نبوده و نیست. آری! نخبگان مسلمان با آگاهی عمیق نسبت به توانمندی¬ها و ظرفیت¬های بی¬نظیر اندیشه اسلامی و نقصان¬های جدّی اندیشه غربی و توجّه به هدف¬گذاری¬های تقابلی و حذف-گرایانه¬ی غربیان، به آگاهی¬دهی سطوح مختلف بلاد اسلامی پرداختند. سیّد جمال¬الدین اسدآبادی یکی از نخبگان مذهبی و یکی از بنیانگذاران بیداری اسلامی است. ایشان در سفر به هندوستان به اندیشه و علوم جدید غربی آشنا شد. پس از سفر به افغانستان و امپراتوری عثمانی و مصر درصدد تدارک یک ایدئولوژی ضد استعماری برآمد . سّید جمال در پاریس با نوشتن مقالاتی برای نشریه¬های عربی زبان با روشنفکران عرب در تلاش¬های پان¬اسلامی و ضدانگلیسی آنها همکاری کرد. در این دوره ارنست رنان را به¬خاطر آنکه عقب¬ماندگی مسلمانان را ذاتی آنها می¬دانست مورد انتقاد قرار داد . سیّد جمال در رساله نیچریه یک ذهن ضداستعماری را به تصویر کشید که دارای قدرت سیاسی و نظامی است و در اُمّت اسلامی تجلّی یافته که می¬تواند در برابر سلطه غرب بایستد. او مفهوم همبستگی اجتماعی را محور این ذهن جمعی معرفی می¬کند. این مفهوم دوام یک تمدّن یا ملّت را ناشی از اعتقاداتی می¬داند که اعضاء یا شهروندان آن را به یکدیگر پیوند می¬دهد و آن را از تجاوز و فروپاشی داخلی مصون می¬دارد. از نظر اسدآبادی آنچه همبستگی اجتماعی را امکان¬پذیر می¬کند، ایمان دینی به خدای متعال است. از نظر او ایمان دینی سه رکن دارد:۱- انسان اشرف مخلوقات است ۲- دین اسلام اشرف ادیان است ۳- انسان در این عالم برای استحصال کمالات آمده است . بنابراین سیّد جمال¬الدین دلیل عقب¬ماندگی و راه توسعه و پیشرفت بلاد اسلامی (بیداری اسلامی) را در وحدت مسلمانان و مبارزه با استعمارگر غرب می¬دانست و تمام عمر خود را به دستیابی به این اهداف اختصاص داد. البته سیّد جمال می¬خواست با اصلاح پادشاهان مسلمانان را وحدت بخشد. شیخ محمد عبده (۱۸۴۸- ۱۹۰۵) دانشمند توانمند و زمان¬شناس و مصلح بزرگ مصری بود که شدیداً تحت تأثیر سید جمال قرار داشت. وی از معدود کسانی بود که در زمان خود علیه تحجّر و جمود شدید حاکم بر زمان خویش و هجوم بی¬امان فرهنگ غرب به کیان اسلامی بپا خاست و آثار علمی فراوانی تقدیم جامعه اسلامی نمود. وی توانست متفکّران بزرگی را از لحاظ علمی سیراب کند، و اثبات نماید که اسلام با توسعه و پیشرفت مخالف نیست، بلکه خود مروّج علم و دانش، و تفکّر و تعقّل است؛ و بر این نکته تأکید داشت که وضعیت کنونی مسلمانان معلول دوری مسلمانان از اسلام است، نه معلول اسلام. شیخ محمد عبده، شاگرد برجسته سید جمال الدین اسدآبادی، که تحت تأثیر شدید استاد خویش واقع شده بود، با نگاهی تازه به عالم نکاتی ابراز کرد که تا حد زیادی در میان اندیشمندان عصر خودش، بدیع و منحصر به فرد بود. از نظر ایشان عوامل انحطاط جوامع اسلامی عبارتند از: جمود و تعطیلی عقل از نظر عبده، یکی از عوامل اصلی و بنیادین انحطاط جوامع اسلامی «تعطیلی عقل» بود، در حالی¬که این شیوه کاملاً برخلاف دستورات صریح اسلام در مورد تعقّل و اندیشیدن و بر خلاف منع اسلام از تقلید است. عبده در رساله التوحید می¬گوید: «قرآن به ما می¬آموزد که چیزهایی را درباره خدا بیاموزیم. خدا برای انسان آنچه می¬آموزد، دلیل می¬آورد و هیچ¬گاه از ما نمی¬خواهد که گفته¬های او را به صرف این که فرموده خداست، بپذیریم. قرآن حتّی مذاهب مخالف را با دلیل رد می¬کند. قرآن عقل را مخاطب قرار می¬دهد و فکر را به تلاش وا می¬دارد. قرآن نخستین کتابی است که برادری و همبستگی عقل و دین را به شیوه¬ای آشکار و تأویل¬ناپذیر اعلام می¬دارد. مرحوم عبده علّت خودداری مسلمانان از به کارگیری عقل را افراط عده¬ای از مسلمانان می¬داند که بیش از حد به عقل تکیه کرده¬اند. این عمل موجب شد در مقابل، عده دیگر به دفاع از وحی بپردازند و در نهایت، با برتری گروه دوم، تقریباً عقل به کلی از صحنه دانش مسلمانان رخت بر بست. ۲-پادشاهان مستبد و علمای قشری روش فرمانروایان خودپرست در جذب علمای قشری و خرافه پرست عنصر مهمّ دیگری بود که عبده آن را عامل دیگری در انحطاط مسلمانان می¬دانست. پادشاهان نالایق برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود، از احساسات مذهبی مردم سوء استفاده می¬کردند و خود را به عنوان جانشین پیامبر معرفی می¬نمودند و از تقدّس دین برای بقای تاج و تخت خویش بهره می¬جستند. ولّی این ترفند به لحاظ استفاده از دین، حمایت علما را می¬طلبید. اگرچه علمایی هم بودند که هرگز زیربار این خفت نرفتند، ولّی بسیاری از علما اسیر این نیرنگ گشتند. ۳- تعطیلی اجتهاد سومین عاملی که عبده در زوال جامعه اسلامی بر آن تأکید می¬کند و شدیداً نسبت به آن ابراز تأسف می¬نماید تعطیلی اجتهاد است. او تقلید علما از گذشتگان را نکوهش می¬کند و می¬گوید: «باید فقها در هر زمانی با توجه به شرایط زمان و مکان اجتهاد کنند و اوضاع روزگار خود را بشناسند و احکامی بر آن امور صادر کنند که پی روی از آن برای مردم ممکن باشد. در نهایت می¬توان گفت عبده با طرح مباحثی همچون فقه مقارن از مذاهب چهارگانه، دخالت دادن مبانی فلسفی حقوق در اجتهاد، ایجاد نظام حقوقی جدید در فقه، جدا کردن مباحث عبادات و معاملات، بازنگری اجماع و تطبیق شورا با دموکراسی غربی، درحقیقت، حرکتی در جهت حلّ بحران اندیشه دینی و تطبیق اسلام با مقتضیات زمان و احیای دین انجام داد.
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.